کد مطلب:29024 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:123

وزیر من












3309. پیامبر خداصلی الله علیه وآله:پروردگارا! آن گونه كه برادرم موسی گفت، می گویم:بار الها! از كسانم، وزیری برایم قرار ده؛ برادرم علی را. پشتم را به او محكم ساز، و در كارم شریكش گردان تا فراوان تسبیحت گوییم و فراوان یادت كنیم كه تو بر ما بینایی.[1].

3310. پیامبر خداصلی الله علیه وآله:آن گونه كه برادرم موسی گفت، می گویم:پروردگارا! سینه ام را فراخ گردان، كارم را آسان ساز، از كسانم، وزیری برایم قرار ده، برادرم علی را، و پشتم را به وی محكم ساز.[2].

3311. امام باقرعلیه السلام:پیامبرصلی الله علیه وآله در روستای عَرج[3] توقّف كرد و فرمود:«پروردگارا! بنده ات موسی، تو را خوانْد، اجابت كردی و محبّت خود را بر وی افكندی، و از تو خواست كه سینه اش را فراخ سازی و كارش را آسان كنی و از كسانش وزیری برای او قرار دهی و گره از زبانش بگشایی، و من همان درخواستی را می كنم كه بنده ات موسی از تو كرد:این كه سینه ام را فراخ گردانی، كارم را آسان سازی، و از كسانم، وزیری برایم قرار دهی؛ برادرم علی را.[4] 3312. امام باقرعلیه السلام:هنگامی كه آیه:«وَ اجْعَل لِّی وَزِیرًا مِّنْ أَهْلِی * هَرُونَ أَخِی * اشْدُدْ بِهِ ی أَزْرِی؛[5] برای من وزیری از كسانم قرار ده؛ هارونْ برادرم را. پشتم را به او محكم ساز»، نازل شد، پیامبر خدا بر بالای كوه بود. آن گاه پروردگارش را خواند و گفت:«پروردگارا! پشتم را به برادرم علی، محكم ساز» و خداوند، این دعای وی را پذیرفت.[6].

3313. الدرّ المنثور - به نقل از اسماء بنت عمیس -:پیامبر خدا را در مقابل سلسله كوه های ثبیر[7] دیدم كه می فرمود:«بدرخش ثبیر، بدرخش ثبیر! پروردگارا! من همان درخواستی را دارم كه برادرم موسی از تو داشت:این كه سینه ام را فراخ گردانی، كارم را آسان سازی، گره از زبانم بگشایی، و تا سخنانم را بفهمند، از كسانم، وزیری برایم قرار ده؛ علی[8] برادرم را. پشتم را به وی استوار كن و در كارم شریكش ساز تا فراوان تسبیحت گویم و فراوان یادت كنیم كه تو بر ما بینایی».[9].

3314. مناقب علی بن أبی طالب - به نقل از ابن عبّاس -:پیامبر خدا، دست مرا گرفت و دست علی علیه السلام را گرفت، چهار ركعت نماز گزارد و آن گاه، دست به آسمان بلند كرد و گفت:«پروردگارا! موسی بن عمران از تو درخواست كرد، محمّد نیز از تو درخواست می كند كه:سینه ام را فراخ گردان، كارم را آسان ساز، گره از زبانم بگشای تا سخنانم را بفهمند، از كسانم برایم وزیری قرار ده؛ علی را. پشتم را به وی استوار ساز و او را در كارم شریك كن».[10].

3315. شواهد التنزیل - به نقل از حذیفة بن اسید -:پیامبرصلی الله علیه وآله، دست علی بن ابی طالب علیه السلام را گرفت و فرمود:«بشارت می دهم! بشارت می دهم بر این كه موسی، پروردگارش را خوانْد تا از كسانش، هارون را وزیرش قرار دهد و من پروردگارم را می خوانم تا از كسانم، علی، برادرم، را برایم وزیر قرار دهد. پشتم را به وی استوار كن و در كارم شریكش ساز!».[11].

3316. پیامبر خداصلی الله علیه وآله:خداوند - تبارك و تعالی - مرا برگزید و انتخابم كرد و پیامبر قرار داد و بر من، سرورِ كتاب ها را فرو فرستاد. گفتم:«پروردگارم و سرورم! تو موسی را به سوی فرعون فرستادی و از تو خواست كه برادرش هارون را وزیرش قرار دهی، بازویش به وی قوی گردد و سخنش توسط او تصدیق شود، و من - ای سرورم و پروردگارم - از تو می خواهم كه از كسانم، وزیری برایم قرار دهی كه بازویم به وسیله او قوی گردد». پس خدا، علی را وزیر و برادر من قرار داد، شجاعت را در دلش افكند و لباس ترس دشمن از او را بر قامتش پوشاند. او اوّلین كسی بود كه به من ایمان آورد و تصدیقم كرد و اوّلین كسی بود كه همراه من خدا را یگانه شمرد، و من این را از پروردگارم خواستم كه به من داد. پس او سرور اوصیاست. پیوستن به وی، خوش بختی و كشته شدن در زیر فرمانش شهادت است.[12].

3317. پیامبر خداصلی الله علیه وآله - به علی علیه السلام -:تو برادر و وزیرم هستی، وام هایم را ادا می كنی، تعهّداتم را انجام می دهی و ذمّه ام را آزاد می سازی.[13].

3318. پیامبر خداصلی الله علیه وآله:دوستم، وزیرم و بهترین كسی كه پس از خود به جای می گذارم كه وام هایم را ادا می كند و تعهّداتم را انجام می دهد، علی بن ابی طالب است.[14].

3319. پیامبر خداصلی الله علیه وآله:برادرم، وزیرم و بهترین كسی كه پس از خودم جانشین قرار می دهم، علی بن ابی طالب است.[15].

3320. پیامبر خداصلی الله علیه وآله:علی بن ابی طالب...، برادرم، همراهم، وزیرم و وصیّم است.[16].

3321. پیامبر خداصلی الله علیه وآله:ای علی! خداوند عزوجل بر اهل دنیا نگریست و از بین آنان مرا بر مردان جهانیان برگزید. بار دیگر نگریست و تو را بر مردان جهانیان برگزید، و بار سوم نگریست و امامان از فرزندان تو را بر مردان جهانیان برگزید، و بار چهارم نگریست و فاطمه را بر زنان جهانیان برگزید.

ای علی! من نام تو را در سه جا كنار نام خود دیدم و از نزدیك به آن نگریستم:هنگامی كه در معراجم به آسمان به بیت المقدس رسیدم، بر صخره آن چنین یافتم:«خدایی جز خدای یگانه نیست. محمّد، فرستاده خداست كه با وزیرش تأییدش كردم و با وزیرش، یاری اش كردم». به جبرئیل گفتم:وزیر من كیست؟ گفت:علی بن ابی طالب.

هنگامی كه به سِدرَة المنتهی رسیدم، بر آن، مكتوبی [ با این كلمات] یافتم:من خدایم و جز من تنها، خدایی نیست. محمّد، برگزیده من از بین بندگانم است كه با وزیرش او را تأیید كردم و با وزیرش یاری اش كردم. به جبرئیل گفتم:وزیر من كیست؟ گفت:علی بن ابی طالب.

هنگامی كه از سِدرَة المنتهی گذشتم، به عرش پروردگار جهانیان جل جلاله رسیدم و دیدم كه بر پایه های آن نوشته شده است:«من خدایم و جز من به تنهایی خدایی نیست. محمّد، دوست من است. با وزیرش تأییدش كردم و با وزیرش یاری اش كردم».[17].

3322. پیامبر خداصلی الله علیه وآله:ای اُمّ سَلمه! گوش كن و گواهی بده:این، علی بن ابی طالب، وزیر من در دنیا و وزیر من در آخرت است.[18].

3323. امام علی علیه السلام:هنگامی كه وحی بر آن حضرت نازل شد، صدای ناله غم آلود شیطان را شنیدم. گفتم:ای پیامبر خدا! این ناله چیست؟ فرمود:«این شیطان است كه از پرستشش ناامید شده است. هر آنچه من می شنوم، می شنوی، آنچه را كه من می بینم، می بینی، جز آن كه تو پیامبر نیستی؛ امّا تو وزیر منی و بر [ مسیر] خیری».[19].

3324. امام علی علیه السلام:پیامبر خدا مرا به برادری خود پسندید و به وزیری خودش ویژه ساخت.[20].

3325. امام علی علیه السلام:هنگامی كه آیه «و خویشان نزدیكت را هشدار ده» نازل شد، پیامبر خدا، بنی عبد المطّلب را فرا خواند. آنان آن روز، چهل مرد (یكی كم و یا زیاد) بودند. فرمود:«كدام یك از شما برادر، وصی، وارث، وزیر و جانشین من در میان خود پس از من می شوید؟». این پیشنهاد را به یكی یكیِ آنان كرد. همه از پذیرش آن، سر باز زدند تا بر من عرضه داشت. گفتم:من، ای پیامبر خدا! آن گاه فرمود:«ای بنی عبد المطّلب! این، برادر، وارث، وصی، وزیر و جانشین من بین شما پس از من است».[21].

3326. تاریخ دمشق - به نقل از انس بن مالك -:ما هرگاه می خواستیم از پیامبر خدا چیزی بپرسیم، به علی بن ابی طالب علیه السلام، سلمان فارسی و یا ثابت بن معاذ انصاری می گفتیم؛ چون آنان پر جرئت ترین یاران آن حضرت در پرسیدن از او بودند. هنگامی كه آیه:«إِذَا جَآءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ؛[22] چون یاری خدا و پیروزی فرا رسید» نازل شد و فهمیدیم كه پیامبر خدا را آهنگ رحیلْ رسیده، به سلمان گفتیم:از پیامبر خدا بپرس كه در كارهایمان به چه كسی تكیه كنیم كه پناهمان باشد؟ و چه كسی محبوب ترینِ مردم نزد وی است...

[ چند روزی در پاسخ گفتن، درنگ كرد و آن گاه فرمود:] «برادرم، وزیرم، جانشینم در بین كسانم و بهترین كسی كه بعد از خود به جا می گذارم كه وام هایم را ادا می كند و تعهّدهایم را برآورده می سازد، علی بن ابی طالب است».[23].

3327. الأمالی - به نقل از ابوذر -:پیامبرصلی الله علیه وآله را دیدم كه دست علی بن ابی طالب را در دست گرفته بود. به وی فرمود:«ای علی! تو برادرم، برگزیده ام، وصیّم، وزیرم و امینم هستی. جایگاه تو نسبت به من در زندگی و پس از مرگم، همچون جایگاه هارونْ نسبت به موسی است، جز آن كه پیامبری با من نیست».[24].

ر. ك:ج 1، ص 125 (یاری در تبلیغ).

ج 2، ص 89 (احادیث وصایت).

همان، ص 125 (احادیث وراثت).

همان، ص 131 (احادیث خلافت).

همان، ص 141 (احادیث منزلت).









    1. فضائل الصحابة:1158/678/2، شواهد التنزیل:511/479/1.
    2. تاریخ دمشق:52/42، شرح الأخبار:151/192/1.
    3. روستایی در نواحی طائف. (معجم البلدان:98/4).
    4. قرب الإسناد:90/27. نیز، ر. ك:مجمع البیان:324/3، العمدة:158/120.
    5. طه، آیه 31 - 29.
    6. الدرّ المنثور:566/5.
    7. سلسله كوه هایی در پشت مكّه است. (القاموس المحیط:381/1).
    8. در منبع، كلمه «هارون» آمده كه مسلّماً غلط است و صحیح آن «علی» است، چنان كه در تاریخ دمشق (52/42) و تفسیر الآلوسی آمده است.
    9. الدرّ المنثور:566/5، تفسیر الآلوسی:186/16، كنز الفوائد:296/1.
    10. مناقب علی بن أبی طالب:375/328، النور المشتعل:37/138، تفسیر فرات:336/248، مناقب آل أبی طالب:57/3.
    11. شواهد التنزیل:510/478/1.
    12. الأمالی، صدوق:42/73، ینابیع المودّة:28/197/1.
    13. المعجم الكبیر:13549/321/12، شرح نهج البلاغة:228/13، علل الشرائع:4/157.
    14. تاریخ دمشق:8395/57/42، كشف الغمّة:157/1.
    15. المناقب:121/112، الأمالی، صدوق:564/427.
    16. الأمالی، صدوق:299/271، مائة منقبة:14/58، الاحتجاج:55/329/1.
    17. كتاب من لا یحضره الفقیه:5762/374/4، الخصال:25/206، الأمالی، طوسی:1335/642.
    18. معانی الأخبار:1/204، الأمالی، صدوق:620/464، الأمالی، طوسی:952/425.
    19. نهج البلاغة:خطبه 192.
    20. الإرشاد:276/1.
    21. علل الشرائع:2/170.
    22. نصر، آیه 1.
    23. تاریخ دمشق:8393/56/42، الإصابة:994/535/1، شرح الأخبار:183/211/1.
    24. الأمالی، طوسی:1167/545.